ایستادن
در نه ماهگی بود که دستان کوچکت را به میز و صندلی می گرفتی تا بتوانی بایستی ولی توانت اجازه نمی داد که بیشتر از چند ثانیه بایستی
جیگر مامان پشتکار خوبی داشت فوق العاده شیطون و بازیگوش شده بودی به هر کجا تکیه می دادی و یه خرابکاری جدید (فدای سرت) کوچکترین چیز نباید جلو دستت می بود وگرنه اثری ازش نمی موند
در ١١ ماهگی راه افتادی در حد چند قدم که مامان جون زحمت کشیدند برات کفشهای جیغ جیغی خریدن که چراغهای خوشکلی داشت که تورا تشویق کرد که با پشت کار زود زود راه بیافتی ولی تنها بدیش این بود که همیشه به پات بود و اجازه نمی دادی که از پاد درش بیاریم حتی موقع خواب
اینم عکس نازنین با دختر خاله اش یاسمن تو باغ بابا جان
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی