رهايي از پوشك
قرار بود تا ٢ ماه اینده خونه به خونه بشیم اخه به خواست خدا و پشتکار بابایی و کمکهای همه ما تونستیم خونه بخریم خیلی خوشحال بودیم ولی فکر اینکه بتونم تو رو از پوشک بگیرم اذییتم می کرد اخه کوچولوی مامان یک سال و هفت ماه بيشتر نداشت و همه من رو از این بابت می ترسوندند که خیلی زوده ولي چون مامانی دوست داشت وقتی به خونه جدیدشون میره تو یاد گرفته باشی دست به کار شد روز اول و دوم که بلد نبودی ایش یعنی چه بعد از اون هم به مدت یک هفته تفریح مون این بود که هر ٢٠ دقیقه یکبار به Wcبريم و يك ربع اونجا بمونيم تا جيگر مامان خودشونو .ولي با تشويق اينكه هر دفه كه زود ايش كني يه شكلات پيدا ميشه و با شكلاتي كه از قبل تو دستم آماده كرده بودم و سريع به دستت مي دادم تشويق شدي و خدا رو شكر به مدت 2 هفته خوب خوب ياد گرففتي و ماماني كلي خوشحال شد البته اينم بگم كه بابا جون خيلي به مامان كمك مي كرد و شبها تو تفريح ماماني سهيم مي شد
ولي ماماناي ني ني هاي ناز اين كار فقط صبر مي خواهد و صبر و دوستي بهم مي گفت كوچكترين دعوا 10 روز كارمونو عقب مي اندازه